زنده یاد * آه از بهار بی یار* | ||
_ ماشین باباشو برداشته برده زده همین سر کوچه به تیر برق . حالا خوبه به کسی نزده . باباشم ولش نمیکنه . می ره و میاد بهش سر کوفت می زنه. هر چی بهش می گم بابا جوونی کرده می گه غلط کرده . _ خب اینم دختره جونیه دیگه . دوست داره خوشکل بچرخه و از دوستاش عقب نمونه. حالا دو تا تار مو که چیزی نیست . نمی دونم چرا سادگی کرد رفته هفت قلم هم خودش رو درست کرده . حالا داداشش تو کوچه دیدتش نمی ذاره از در خونه بره بیرون . بهش می گم پسرم خوب جوونه. جوونی کرده به گوشش نمی ره که نمی ره . _ آقا رفتیم حالشونو گرفتیم . اساسی تا می خوردن زدیم . اونام نامردی نکردن زنگ زدن 110 . فقط خدا رحم کرد مش قاسم پا درمیونی کرد به باباش گفت آقا شما ببخشین جوونی کردن . نفهمیدن . شما به بزرگی ت ببخششون.
«من اللوالد الفان ، المقر بالزمان ،المدبر العمر ،المستسلم للدنیا ، الساکن مساکن الموتی ،و الظاعن عنها غدا ،الی المولود المؤمل ما لا یدرک ، السالک سبیل من قد هلک ، غرض الاسقام ،و رهینه الایام ،ورمیه المصائب ،و عبد الدنیا ، و تاجر الغرور ،و غریم المنایا و اسیر الموت ، و حلیف الهموم ، و قرین المصائب ، و نصب الافات ،و صریع الشهوات ، و خلیفه الاموات .......»* حالا که اینا رو گفتم بذارین یک سوزن هم به خودمون بزنم : ما که جوونیم اصلا خودمون چقدر با خصوصیات و توانایی های یک جوان آشناییم و مطابق اون رفتار می کنیم تا بعد بگیم که چرا همش به ما اتهام ندونم کاری و خرابکاری می زنن؟؟؟!!!!کجای کار اشکال داره ؟ تربیتی که شدیم یا بی توجهی خودمون به آینده و وضعیت خودمون ؟ ما یاد گرفتیم که جوونی کنیم یا این که واقعا جوونی می کنیم ؟؟ اینا واقعا برام سوالن. من بازم همه نامه رو براتون نیاوردم . خودتون بخونین . خیلی قشنگه .البته سعی می کنم بازم در باره اش اگر خدا خواست بنویسم . آقای پناهیان هم سلسله بحث هایی در این مورد داشتند که با عنوان شرح مهربانترین نامه به جوان می تونین پیداش کنین . * نهج البلاغه مرحوم دشتی/ نامه31 / صفحه 376
***نوشته منتخب برچسبها: [ یکشنبه 86/6/4 ] [ 7:23 عصر ] [ خدابیامرز ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |